Thursday, November 4, 2010

نيك آهنگ

براي اين روزهاي نيك آهنگ

آنها هدف دارند ايسم دارند و تو سر به سر تنها دليل وجودي شان همان باور بي نياز از نقدشان گذاشته اي

پس نوش جان اقاي كوثر تا تو باشي كه دگر گرد مقدسات نگردي

بدبين نباش ناداني را ببين كه چه هوشمندانه قامت بر مي افرازد تهوع را ببين كه چگونه ميخرامد آنها براي باورهايشان زندگي مي كنند و تو و مثل و مانند هاي تو باورشان را به خدمت مي گيرند براي زندگي بهتر فرق است عمو فرق است

Saturday, June 19, 2010

شير از پستان شير مي نوشد

شير از پستان شير مي نوشد

راستي از پستان راستي

درست به مانند حقارت كه سر در خيك حقارت مي كند

درست به مانند دروغ كه سر بر دامن دروغ مي نهد

شير سخن نمي گويد او دركار است

راستي سكوت مي كند وجود او دشمن كوب است

حقارت به هزار گونه فرياد ميزند ، بي وجود وجود را طالب است

دروغ پركلام است بايد بگويد تا باورش كنند

كلامي از تو بجا نمانده است تا بر در و ديوار اين شهر بكوبند

وچه خوب كه در كلام خودت اسير نشدي

حالا هر بار كه بخواهي ندا يي را به ياد بياوري

بايد اندسته از مردمان را به ياد بياوري

كه در كارند

كه وجود شان حتي ان زمان كه نيستند دشمن كوب است

امروز، آفتاب بر نيامده در ذهن من طلوع كردي

مردي بانوي من

يا مرگ در تو مرد

10- 1 -1389

5.15

Sunday, June 13, 2010

خود مان را سازمان دهيم 2

سيسرون خطيب نامي روم در پايان هر خطابه اش با خود و بي خود ميگفت ( كارتاژ بايد از ميان برود )

من نيز در اغاز و پايان هر گفته و نوشته ام مي گويم ( بايد خودمان را سازمان بدهيم )

از اين همه خودناباوري در حال دق مرگ شدنم

همين سالگرد انتخابات بايد به ما ثابت كرده باشد انكه ستون فقرات اعتراضات را تشكيل ميدهد نه موسوي وكروبي و يا جرسيان كه همين ما وبالاترين ماست

اخر مگر نه اينكه بزرگترين تفاوت جنبش سبز با جنبش هاي پيشين اش تكيه بر اينترنت بوده ست پس چرا سبك رهبريمان به سبك استبداديان است كه يك نفر نماد يك جمع مي شود چرا نبايد سازماندهي اين اعتراضات در همين اينترنت و در سايت هايي كه منعكس كننده اواز ما هستند صورت بگيرد چرا بايد چشم و گوش مان به جرسيان باشد همانهايي كه نويسنده و مترجم نامداري را متهتك ناميدند همانهايي كه هر وقت شعاري به مذاقشان خوش نيامد كوبيدندش

بر طبق تفرقه نمي كوبم اما اين دوتن حتي به دنبال مردم هم راه نمي افتند و مضحك تر از ان كه جز كلي گويي چيزي تحويل مان نمي دهند تمام اعلامبه هشان اكنده از كلي گويي است.

دوستان حالا كه ديديم با همين تنها بالاترين چه جمعيتي را توانستيم به خيابان بياوريم بياييم و جدولي براي اعتراض هايمان درست كنيم اگر تمام جمعه ها را به پارك محله مان برويم اگر كارهاي بانكي مان را تنها در روزهاي فرد انجام دهيم اگراولين شنبه هر ماه به بازار شهرمان برويم اگر روز بخصوصي را براي خون دادن انتخاب كنيم و .... مبارزه را به يك تفريح بي هزينه تبديل كرده ايم وبالاتر از ان فرهنگ سازي كرده ايم همان هايي كه جز رسانه هاي ج ا به چيز ديگري دسترسي ندارند چند ماه پس از حركات هماهنگ ما در مراجعه به بانك ، پايگاه انتقال خون و..... دهان به دهان خبررساني خواهند كرد.

( شايد بگوييد اين كارها را تا كي مي توان ادامه داد ؟ جواب من اين است تا هميشه چرا كه ما ملتي هستيم كه با هم بودن از ما دريغ شده است جز در عزاداري يقينا هر كاري كه ما را در اجتماع قرار دهد از ان خسته نمي شويم. )

انچه ما سرسختانه از پذيرش آن سر باز ميزنيم اين واقعيت است : آنانكه به اينترنت دسترسي دارند در ايران امروز به گروه مرجع تبديل شده اند در ذهن مردمي كه به اينترنت دسترسي ندارند كاربران اينترنت كساني هستند كه با تخصصي ويژه به امكاناتي ويژه دسترسي دارند درست برعكس ويدئو و ماهواره كه به باور نادارندگانشان تنها يك وسيله بودند وهستند كه مايه داران و وقت اضافه داران از ان بهره مي بردند ومي برند همچنين توجه كنيم كه ماهواره و ويدئو از همان اول پيدايش شان مورد هجوم تبليغات منفي ج ا قرار گرفتند اما استفاده از اينترنت را خود ج ا مجوز و گسترش داده است .

ما امروز اگر با دست خودمان خودمان را عقيم نكنيم از همان قدرت وجايگاهي برخورداريم كه در انقلاب مشروطه روشنفكران آگاه به تمدن مغرب زمين برخوردار بودند همان جايگاهي كه ملايان در انقلاب 57 در ذهن مردم و گروههاي مبارز داشتند . اري ديگر هم وطنان ما به دنبال ما راه خواهند افتاد اگر ما حركت كنيم. اگر هم فكر ميكنيم نمي ايند انكه شرافتمندانه تلاش ميكند شرمنده خود ، ديگران و آيندگان نخواهد بود

تاكنون اين كارها را نكرده ايم چون خودمان را سازمان نداده ايم

دوستان خودمان را سازمان دهيم

پي نوشت : به باور من تظاهرات سالگرد انتخابات يك شاهكار بود انقدر ارام و بي هزينه كه نيروهاي سركوبگر راكه براي له كردن ما امده بودند به جان هم انداخت كسي كه با هيجان دگر ازاري به ميدان امده است اگر نتواند براي هيجان اش مفري بيابد به خود زني ميپردازد همان كاري كه بسيج و نيروي انتظامي با هم كردند.

البته براي انها كه مبارزه بايد خوراك براي رسانه ها تهيه كند اين روز هيچ ثمري نداشت اما انها كه مبارزه سياسي را به چشم يك بخش از زندگي ميبينند مي دانند كه چه روز باشكوهي را پشت سرگذاشتيم.

Saturday, June 12, 2010

رفتم براي انكه جان ومالم را حفظ كنم

رفتم براي انكه جان ومالم را حفظ كنم

خسته تراز انم كه بتوانم به تفصيل بنويسم پس تيتر وار مينويسم

راه رفتيم و راه رفتيم بيچاره ها مانده بودند كه چه كنند فكرش را بكنيد دشمن تان بي دفاع بيدفاع كنار دست شما باشد و شما هيچ بهانه اي نداشته باشيد اواخر كار كه خيلي مغز نداشته شان را به كار انداخته بودند ميگفتند بدويد راه نرويد

يكي از وقايع خوشمزه درگيري و زد و خورد نيروي انتظامي در چهار راه فلسطين و وليعصر با بسيجي ها بود

چقدر به نام و روش خود به ميدان امدن ثمر بخش است مرده شوره اسب تراوا و راهپيمايي هاي حكومتي را ببرد

اين راهپيمايي در ساعاتي كه ادارات تعطيل مي شوند از ابتدا هم نشان داده بود كه چقدر كاراست

Thursday, June 10, 2010

خودمان را سازمان بدهيم

خودمان را سازمان بدهيم

مي گويند : جهت حفظ جان و مال مردم اعلام می داریم راهپیمایی پیش بینی شده برگزارنخواهدشد

يعني ماندلا لوتركينگ گاندي جفرسون وبراي من از همه بالاتر پدران بنيان گذار مشروطه به فكر جان و مال مردم نبودند ؟

يعني آنان آدمهايي بي مسئوليت بودند ؟

هر كس هر اندازه كه نيت اش پاك باشد نبايد و نمي تواند به جاي مردم تصميم بگيرد .

مگر ولي فقيه اند يا قرار است باشند كه اختيار جان ومال ما دستشان باشد .

اختيار جان و مال ما در دست خودمان است اما تا زماني كه خودمان را سازمان ندهيم هر كس و ناكسي گمان خواهد كرد اختيار دار جان ومال ما است ، رعيت مان خواهند پنداشت و همچون گله با ما برخورد خواهد شد.

زمان آن است كه خودمان را سازمان بدهيم

پن لاگ يادتان هست ؟

به كجا برميخورد اگر اتحاديه وبلاگ هاي سبز سكولار / سبز جمهوري ايراني / سبز سوسيال دمكرات / سبز دمكرات مذهبي و............داشته باشيم؟

ودرچنين زمان هايي اعلاميه بدهيم نه از طرف قاطبه مردم نه از طرف امت اسلام نه از طرف ملت ايران از طرف خودمان اعضاء وبلاگ هايي كه با يك عنوان و خواست ونام گردهم امده ايم وبگوييم مي اييم وديگران را دعوت كنيم كه اگر ميخواهند با مسئوليت خودشان بيايند

آري مي توانيم اگر خودمان را سازمان بدهيم .

و اگر نمي توانيم خودمان را سازمان بدهيم پس چرا مي خواهيم كه جمهوري اسلامي نباشد ؟ كه يك هرج و مرج ديگر بيايد ؟

زمان آن است دوستان زمان آن است كه خودمان را سازمان بدهيم

براي چه؟ براي چنين كارهايي اينجا

پي نوشت جمهوري اسلامي شكل نويني از ديكتاتوري است با آن بايد به شكل نويي برخورد كرد يادمان نرفته است كه جمهوري اسلامي از ابتداي پيدايش اش هركس را كه توانست يا مي توانست نماينده (‌ رهبر )‌ مردم باشد از ميان برداشته است.

بايد شكل جديدي از رهبري را بنيان بگذاريم اگر بتوانيم در همين وبلاگستان در گروه هاي وبلاگي خودمان را سازمان بدهيم ، عضوگيري كنيم و تمامي اصول دمكراسي را رعايت كنيم ( مي توانيم چون دست جمهوري اسلامي اينجا كوتاه است ) پيروزي با ما خواهد بود.

Saturday, May 29, 2010

داغ ننگ

درباره آن ه كه ابوالحسن به شاپور چسباند اما خودش رسوا شد

ميان كوروش بنيان گذار هخامنشيان

اتانس رهبر جمعي كه گوماتا ( بردياي دروغين ) را برانداختند

و شاپور بختيار

دو نقطه اشتراك است

1 هرسه تن در برجسته ترين كارهايي كه كردند يا مي خواستند بكنند از عالي ترين توده ماده ( چيزي كه به آن مغز مي گويند ) استفاده كردند

نه كوروش در برانداختن برده داري خود را نماينده خدا و يا پيرو قوانين طبيعي خواند 1

نه اتانس به هنگام بيان آرزويش براي داشتن جامعه اي كه در آن دولت ومردم يكي باشند جز عقل ياوري ديگر خواست 2

و نه آخرين شان شاپور بختيار جز خرد داوري جست

2 هر سه تن نشان دادند از زماني كه موجود دوپا صاحب عالي ترين توده ماده شده است هر خطايي كرده در برابر ان مسئوليت شخصي دارد و نمي تواند براي تبرئه خود به شرايط زمان و جو حاكم بياويزد

كوروش كه برده داري را برانداخت داغ ننگي شد بر هر آنكه از آن پس با نام قانون الهي ،قوانين طبيعي و شرايط زمان اين رسم را تقديس و توجيه كرد

به همين گونه اتانس و بختيار كه هر دو نشان دادند كه اگر مغزت را به كار بگيري درك امور چه ساده و به چه سادگي امكان پذير است

اما انگيزه اين نوشته سوالي است كه هادي خرسندي در وبلاگ اش مطرح كرده بود درباره ه اي كه به شاپور مي چسبانند

براي يافتن پاسخ اين پرسش به سراغ كتاب يکرنگی و سي وهفت روز پس از سي و هفت سال

هر دو از شاپور بختيار رفتم اين است پاسخ چراي هادي خرسندي

يکرنگی نوشتهٌ شاپور بختيار

ترجمهٌ مهشيد اميرشاهی

گناه نابخشودنی بنی صدر

نمايشنامه اي كه خميني براي عروسك هاي خيمه شب بازي اش نوشته است با انتخاب رئيس جمهوري آغاز مي شود . بني صدر كه تا ديروز در ايران كسي او را نمي شناخت . من رسما اعلام مي كنم كه بني صدر مخلوق خميني است ومردم به شخص او راي ندادند بلكه فقط برگزيده خميني را تاييد كردند .

در زمان اختلاف ميان بني صدر و خميني ، من چندين پيام براي ارتش فرستادم و توصيه كردم خود را از ماجرا دور نگه دارد ، يعني در حقيقت تصميم خود ارتش را تاييد كردم ، چون شك دارم كه ارتش قصد كمك به بني صدر را درسر پرورده باشد . به عنوان رئيس شوراي انقلاب ، بني صدر بود كه دستور اعدام تعداد زيادي از افسران را صادر كرد . به هر حال نتيجه را در درگيري هايي كه منجر به سقوط بني صدر شد ديديم . نظاميان از جا نجنبيدند.

انگليسی ها و آمريکايی ها از دوران گذشته بني صدر ، از زماني كه اين دانشجوي مادام العمربا ول گشتن در كارتيه لاتن كفش پاره مي كرد ، اين تصور را پيدا كرده بودند كه چون او از ديگر مخلوقات خميني سست عنصرتر است مي توان از او استفاده اي برد . به همين دليل در ماجراي گروگان گيري سفارت آمريكا چشم اميد به او دوختند .

من بر خلاف تصور مي كنم كه بني صدر از بقيه اين گروه خطرناك تر بود. وفاداريش به خميني تا آخرين لحظه دوام داشت . مي گفت . ( هرچه امام بگويد من مي پذيرم ) يكي ديگر از اظهارات او ، كه پشت هر وطن پرستي را مي لرزاند اين بود ( براي من ايراني بودن بدون اسلام ، بي معناست ).

اين قضيه چه مفهومي دارد جز آنكه هر كسي كه اسلام را نمي پذيرد نمي تواند داعيه ايراني بودن كند ! چگونه مغزي كه چنين استدلال مي كند ، مي تواند مسائل مملكتي را حل نمايد ؟ آيا ممكن است فكر وذكري كه بتوان ردي از واقع بيني در آن جست از چنين ذهني تراوش كند ؟

بني صدر در جرياني كه ايران را به سمت ديكتاتوري و ويراني فعلي برد ، عاملي تعيين كننده و موثر بود . در طول دوسالي كه به ويرانگري مشغول بود ، همه اين فرصت را يافتند كه او را بشناسند . به عنوان رئيس شوراي انقلاب مسئول انتخاب خلخالي شكنجه گر است ، اين آيشمن ايران ، كسي كه قبل از گرفتن جواز آدمكشي به ( صادق گربه كش ) معروف بود . او به سخيف ترين بهانه ها زنا ، همجنس بازي ، اعتياد ... عده بي شماري را اعدام كرد. آيا مي شود مدعي شد كه بني صدر از اين قضايا بي اطلاع بود ؟ چطور مي توان چنين ادعايي را پذيرفت ؟ كمال بي شرمي است كه پس از اين اتفاقات بني صدر هنوز از( حرمت انساني ) حرف مي زند .

وقتي عده اي او را ليبرال ، دمو كرات ، ناسيوناليست ، پيشرو مي خوانند ، حالت تهوع به انسان دست مي دهد . او پليدترين فرزند انقلاب خميني است ، انقلابي كه خود آتش بيار آن نيز بوده است .

ص 139

تلفنی از نوفل لوشاتو شد: خمينی از حرفی که زده عدول کرده است و ديگرحاضر نيست مرا ببيند مگر بعد از استعفا. چه کسی کار را برهم زده بود؟ اين امتياز را بايد به بنی صدر داد که خود با صراحت اقرار کرد که در اين کار دست داشته است! او بود که خمينی را متقاعد ساخت که نظرش را عوض کند و استدلالش هم چنين بود: -اگر بختيار بيايد وتنها با آيت الله حرف بزند، به هرحال برنده اوست. يا خمينی پيشنهادات او را می پذيرد و ما همه چيز را از دست می دهيم يا نمی پذيرد ولی اين تصور را ايجاد می کند که مرد ضعيفی است و حاضر شده است با نخست وزير منتخب شاه کنار آيد. بنابراين بايد جلوی اين گفتگو گرفته شود. منطق بنی صدر برای حفظ منافع شخصی خودش درست بود، چون بالأخره به مقامی که آرزويش را داشت رسيد و فقط بدبختانه دولتش مستعجل بود. من در اين ميان هيچ نباختم. درمواقع استثنايی می بايست تصميماتی استثنايی اتخاذ کرد. برای آنکه مورد مؤاخذه تاريخ قرار نگيرم، پيشدستی کردم. در آن زمان هوچيان بنی صدر و افرادی نظير سلامتيان و غيره... نعره برداشته بودند که من مأمور آمريکا هستم. شعاری که به درد منحرف کردن ذهن توده ها می خورد ولی دروغ محض بود

ص 112

سي و هفت روز پس از سي و هفت سال

چند گفتگو با دكتر شاپور بختيار درباره دوران زمامداريش

بني صدر بيك روزنامه نويس فرانسوي ، كه خودش بمن گفت ، گفته بود : اگر نفس بختيار به خميني ميرسيد امكان داشت كه آقا خيلي از اين شدتي كه داشت كاسته بشود و جا بزند ، و نفع ما دراين نبود. انقلاب اسلامي بايستي ميشد و لازم بود كه ما اين ملاقات را بهم بزنيم

ص 20

1

من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود

من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم

2

بزرگان پارس انجمن كردند و درباره نيكوترين شيوه حكمراني به گفت و شنود نشستند.)سخنگوي دمكراسي اتانس پايه استدلال خويش را در انتقاد حكومت فردي و كژي هاي آن نهاد : دوره حكومت فردي سپري شده ، وبه تجربه مي دانيم كه عاقبت آن استبداد است . فساد حكمراني فردي هم از خودكامگي است ، هم از نخوت و رشك كه در سرشت ادمي است . حتي اگر چنين حكومتي به دست شايسته ترين مردمان سپرده شود ، كارش به تيراني مي انجامد زيرا كه قدرت سبب مي گردد كه امر بر خود او مشتبه گردد و خيال كند كه به حقيقت برتر از همگان است . اين خود امور را از اعتدال خارج مي نمايد ، و مايه تباهي دولت مي شود . تيران حتي بر شايستگي و سلامت نفس ديگران حسد مي ورزد ، از آنكه خودبين و خود آيين است . از اين رو رفتار فرومايگان را مي پسندد ، تهمت و بهتان را باور دارد ، و از اعدام بيگناهان پرهيز ندارد . اما حكومت مردم درست خلاف چيزي است كه درباره حكومت فردي گفتيم : ايزونومي عنوان برازنده اي است يعني مساوات حقوقي و مساوات قانوني . به علاوه مردم كه زمام امور را به دست گرفتند . شيوه زمامدار خودكامه را پيش نخواهند گرفت . از آن گذشته انتخاب كارگذاران و داوران به قرعه خواهد بود ، و امور بر تبادل افكار خواهد گذشت . بنابر اين بياييم و آيين پادشاهي را كنار بگذاريم ، كارها را به دست مردم بسپاريم كه در آن مردم ودولت يكي خواهد بود. )

فريدون آدميت ،تاريخ فكر از سومر تا يونان و روم چاپ سوم ص 129

Wednesday, April 14, 2010

نبودن

( يك از سه )

حد نهايي و سرنوشت ناگزير آدمي است

نابود كننده همه توانايي ها

به آدميزاده ميزان تنهايي و ناتوانايي اش را نشان مي دهد

حضورش پايان حضوراست

ايزاناگي پدر همه انسانها ( در اسطوره هاي ژاپني ) با ناديده گرفتن فرمان شكيبا بودن كه ايزانامي مادر همه انسانها به او داده بود با صورت كريه مرگ روبرو شد او ايزانامي را كه به قلمرو مردگان رفته بود ديد ديد كه ايزانامي را كرم ها در بر گرفته اند و جسم اش رو به تباهي نهاده است

بايد شكيبا بود

ميبايد چيزي را ازدست مرگ نجات داد چيزي را نجات دادتا آن زمان كه آدمي بر مرگ غلبه كند و همه چيز اش را از قلمرو عفريت مرگ وناتوانايي برهاند

و اگر آدمي جسم باشد وشخصيت همراه اين جسم كمترين حد ايستادگي در برابر مرگ رهانيدن شخصيت همراه جسم است از دست مرگ و شايد از همين روست كه زاد و ولد مي كنيم

در برابر همه انواع مقاومت در برابر مرگ كه ديده ام تصوير ايستادن يك چيني در برابر تانك و راه بستن به ان از همه شان جاندارتر است آنقدر مي ايستد كه تانك جسم اش را از ميان ميبرد اراده اي زاينده جسمي كه بنا ندارد و يا نمي تواند بدون شخصيت همراه اش زندگي كند . يا شخصيتي كه بنا ندارد به نفع جسمي كه در آن خانه كرده عقب نشيني كند

او يكي از بيشمار انسان هايي بود كه شخصيت همراه جسم شان را رها نكردند به همين دليل هرگز نخواستم نام اش را بدانم براي من او تجلي ( آن ) است در شعر حافظ

لطیفه ای است نهانی که عشق ازآن خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست

آن ي كه در ادمي بروز مي كند تا ادمي مرگ شخصيت ي را كه جسم اش حامل آن است نپذيرد حتي به قيمت متلاشي شدن جسم اش مي ايستد تا شخصيت همراه جسم اش پيش از جسم اش متلاشي نشود

Thursday, March 4, 2010

زمان


مطهری:22 بهمن، خاتمه ای بر تمام حوادث اخیر ششم بهمن ماه

22/9/1388 ديدار طلاب: بیانات در مورد حوادث اخیر

بشنويد

هنوز هم اخير آقايان ؟ زمان اينقدر كند مي گذرد ؟

کاهش جرائم


مسلما همه مردم مونترآل در غياب پليس دست به تبهکاری نزده اند. جالب می شد اگر می دانستيم که آيا مردمانديندار مونترآل کمتر از بيدينان اين شهر دست به غارت و خرابکاری زده اند يا نه. پيش بينی خام من اين است که درست عکس اين قضيه صادق است.

اينجا

پروفسور ريچارد داوكينززياد دنبال جواب سوالتان نگرديد خودشان امار داده اند بفرماييد

رئیس پلیس 110 کشور اعلام کرده است که از ابتدای ماه مبارک رمضان تاکنون بیش از 40 درصد از جرایم در کشور کاهش یافته است و با ایجاد فضای معنوی و روحانی در ماه مبارک رمضان و از بین رفتن انگیزه جرم در انسان ها را، امید می رود که جرائم کاهش بیشتری داشته باشد.

وی گفته است: خوشبختانه در برخی از جرایم از جمله جرایم اخلاقی بیش از 50 درصد، سرقت ها 35 درصد و نزاع و درگیری، کاهش قابل توجهی را شاهد بوده ایم. در ماه مبارک رمضان تماس های مردم در خصوص سرقت، نزاع و درگیری با پلیس 110 کاهش یافته و بیشتر تماسها برای اخذ مشاوره و راهنمایی از پلیس است

بسیاری از کشورهای مسلمان جهان نیز در ماه رمضان با کاهش جرائم مختلف روبرو هستند.

مدیر اداره‌ امنیت ترکیه گفته است: هر سال در ماه مبارک رمضان میزان تخلفات و ارتکاب جرایم در این کشور به نحو چشمگیری کاهش می‌یابد. در سال 2006 به طور میانگین در هر ماه، 7718 مورد تخلف در شهر استانبول روی داده است و در سال 2007 نیز 5806 تخلف روی داده است اما میزان تخلف در ماه رمضان در سال 2006 به 3151 و در سال 2007 به 2476 مورد رسیده است. این جرائم شامل قتل، سرقت، تجاوز، نزاع و ... هستند.


قوانين اسلامي چگونه قوانيني هستند؟

قوانين اسلامي چگونه قوانيني هستند؟

اگر شما هم از آن دسته هستيد كه مي خواهند بدانيد اين قوانين مترقي اسلامي چگونه قوانيني هستند كه رهبران ج.ا جهان را به الگو گرفتن از آن دعوت ميكنند خدمت تان بگويم كه :

1

بر اساس ماده260 خويشاوندي مي تواند موجب مجازات باشد يعني گنه كرد در بلخ آهنگري برو بزن گردن فك و فاميل آهنگر گريخته از چنگال قانون را

2

بر اساس ماده 235 مهم نيست كه چه كسي جاني است مهم اين است كه ولي دم دل اش مي خواهد چه كسي را بكشد

3

ماده 236 مخصوص مقامات درجه اول نظام وخانواده محترمشان است كه اگر قتلي كردند خداي نكرده دامنشان را نگيرد

4

اين ماده 336 هم ارزش صادراتي اش كم نيست

قانون مجازات اسلامی/کتاب ۳ - قصاص

ماده ۲۶۰

هرگاه کسی که مرتکب قتل عمد شده است فرار کند و تا هنگام مردن به او دسترسی نباشد پس از مرگ قصاص تبدیل به دیه‌ می‌شود که باید از مال قاتل پرداخت گردد و چنان چه مالی نداشته باشد از اموال نزدیکترین خویشان او به نحو «الاقرب فالاقرب» پرداخت می‌شود و چنانچه نزدیکانی نداشته باشد یا آن‌ها تمکن نداشته باشند دیه از بیت‌المال پرداخت می‌گردد.

ماده ۲۳۵

اگر کسی به قتل عمدی شخصی اقرار نماید و دیگری به قتل عمدی یا خطایی همان مقتول اقرار کند ولی دم در مراجعه به هر یک از این دو نفر مخیر است که برابر اقرارش عمل نماید و نمی‌تواند مجازات هر دو را مطالبه کند.

ماده ۲۳۶

اگر کسی به قتل عمدی شخصی اقرار کند و پس از آن دیگری به قتل عمدی همان مقتول اقرار نماید در صورتی که اولی از اقرارش برگردد قصاص یا دیه از هر دو ساقط است و دیه از بیت‌المال پرداخت می‌شود و این در حالی است که قاضی احتمال عقلایی‌ ندهد که قضیه توطئه‌آمیز است‌.

قانون مجازات اسلامی/کتاب ۴ - دیات

ماده ۳۳۶

هر گاه در اثر برخورد دو سوار، وسیله‌ی نقلیه‌ی آن‌ها مانند اتومبیل خسارت ببیند، در صورتی که تصادم و برخورد به هر دو نسبت داده شود و هر دو مقصر باشند یا هیچ کدام مقصر نباشند، هر کدام نصف خسارت وسیله‌ی نقلیه‌ی دیگری را ضامن خواهد بود خواه آن دو وسیله از یک نوع باشند یا نباشند و خواه میزان تقصیر آن‌ها مساوی یا متفاوت باشد و اگر یکی از آن‌ها مقصر باشد فقط مقصر ضامن است‌.

Wednesday, February 17, 2010

1

يگانه اي
در اينه بنگري
مي نماياندت
وارونه

Saturday, February 13, 2010

سرنوشت من

می خواهم با تو سخنی بگویم
به گفتارم گوش فرا ده
میخواهم این سخن را بشنوی
گوش کن
در شهرم انسان می میرد
ودل اندوهگین است
انسان از پای در می اید
ودل گرفته است
من از فراز حصار نگریستم
وجنازه ها را دیدم ...... که در رودخانه شناورند
سرنوشت من نیز همان خواهد بود
به راستی چنین است
گیل گمش

Friday, February 12, 2010

توان ما

پيش نهاد
1
روز 14 اسفند سال روز درگذشت محمد مصدق را به عنوان روز خون سبز نامگذاري كنيم واز مردم بخواهيم در اين روز به پايگاه هاي انتقال خون مراجعه كنند
2
اعلام كنيم كه خواهان اجراي قانون اساسي مشروطه و متمم هايش منهاي حقوق سلطنت وامتيازات ديني و مذهبي هستيم
3
تمام روزهاي جشن در تقويم كهن ايراني را جشن بگيريم در هر يك از روزها از مردم در سراسر ايران بخواهيم كار واحدي انجام دهند
– مثلا در اسفندگان به خريد براي همسرانشان بپردازند
4
مناسبت هايي را كه براي گروههاي قومي و مذهبي ايران گرامي است و البته در تضاد با يكپارچگي ايران نيست را در سراسر ايران
گرامي بداريم مثلا روز شهادت ستارخان يا روز تولد خسرو قشقايي يا روز كشتار ارامنه
5
براي تبليغ از امكانات گوگل ادسس استفاده كنيم
فايده هاي اين كار
1
بزرگترين فايده اين كارها اين است كه به عنوان يك سكولار مي فهميم كه توان مان در چه حد است و براي تاثير گذاري بر سرنوشت سياسي كشورمان چه راهي را بايد در پيش بگيريم آيا بايد كار فرهنگي بيشتري انجام بدهيم يا بايد با عرض اندام ديگران را وادار به امتياز دادن كنيم و يا نه اصلا تعداد و توان مان آنقدر هست كه پيشاپيش گروههاي ديگرحركت كنيم
2
درطول ماه هايي كه گذشته است توانسته ايم فضاي عمومي را به تصرف خود در بياوريم با اجراي پيشنهاد هاي بالا خواهيم توانست در ميان 2 قيام عمومي به كارهايي بپردازيم كه هزينه آن كم تر وكنترل آن براي رژيم نشدني است مثلا نمونه روز خون سبز كه در ان همه ايرانيان در 14 اسفند به نزديك ترين پايگاه انتقال خون مراجعه كنند را مي توان در سراسر كشور به اجرا در آورد و به اين وسيله شكافي را كه اكنون در ميان پايتخت و شهرستانها افتاده است ترميم كرد – توضيح آنكه به دليل كم جمعيت بودن شهرستانها حكومت قادر شده است با شناسايي و كنترل سبزها از تصرف فضاي عمومي جلوگيري كند
3
تا حدود زيادي خطر بلا تكليفي خودمان در صورت خيانت رهبران فعلي را از ميان خواهيم برد به اين شكل كه در طول سال و در هر ماه يك روز خاص وجود دارد و ما ميتوانيم با زنده كردن مفهوم مرتبت با آن روز،‌ روزخاص خودمان ورفتار خاص خودمان را داشته باشيم.
3. با استفاده از جشن هاي كهن و انجام كارهاي كم خطر در آن – وقتي در 5 ام اسفند بخواهيد براي همسرتان خريد كنيد حكومت چه مي تواند بكند- روز هايي را گرامي داشته ايم كه جمهوري اسلامي با آنها دشمن است پس از آن هم درمناسبت هاي جمهوري اسلامي شركت خواهيم كرد و به آنها معناي جديد و دلبخواه خودمان را خواهيم داد
4
اجراي بند 4 به ما اين امكان را خواهد داد كه به همه ايرانيان نشان دهيم كه پايبند به حقوقي كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر آمده است هستيم به اين وسيله طيف متنوع تري از ايرانيان را در حول خواستي واحد گرد آورده ايم
5
استفاده از گوگل ادسس به ما اين امكان را مي دهد كه به شهروندان كمتر سياسي دسترسي داشته باشيم براي نمونه به كساني كه در حال چك كردن جيميل خود هستند.
به اين وسيله اعمال مان تنها در ميان افراد سياسي آشنا نخواهد بود – بلكه كل جامعه از آن با خبر خواهند بود.و چه بسا همان افراد غير سياسي در برخورد با اولين فعال سياسي براي نشان دادن اطلاع شان از امور جاري از تنها چيزي كه خبر دراند – يعني خبري كه از ما دريافت كرده اند – صحبت كنند
6
استفاده از گوگل ادسس به ما اين امكان را مي دهد كه فيلترينگ را دور بزنيم

يك پرسش از سكولارها
بسياري از ما كه در تظاهرات شركت ميكنيم به قانون اساسي اي كه جمهوري اسلامي از آن برامده است باور نداريم آيا زمان آن نيامده است كه با طرح هايي چون طرح بالا برآوردي از تعداد خودمان داشته باشيم ؟

Wednesday, February 10, 2010

حق یق ت

اگر معیار سنجش حقیقت را سودمندی قرار دهیم
خوب معلوم است دخ لمان در آمدهسنجیدن چه ؟

Monday, February 8, 2010

روز ما

بیست و دوم بهمن روز ماست ما كه ازكودكي با تازيانه بي رحم تحقير و تبعيض آشناييم ما كه فقر مادي وشكنجه روحي را به علت فرمانروايي مشتي دغل و درغگو تحمل كرده ايم ما كه از پس هر درد گفته ايم ( يا ابا تيمار اندكي شادي ببايد ) و پاسخ مان توهين بوده است وكتك
اينك نيز به راهمان ادامه خواهيم داد . راهي متفاوت با راه چماقداران و آدمكشان حرفه اي كه جنايت پيشه و قتل روش زندگي شان است
بیست و دوم بهمن روز ماست ما پيروان آرماني پيروز و شكست ناپذير( آرمان آزادي ) در روزمان به ميدان مي روييم تا آيندگان سرزميني را كه از دست ما به امانت مي گيرند سرزميني باشد شاد ، شايسته زندگي و ازاد از ستم و آباد از داد
ايراني بي دروغ بي گرسنگي و بي دشمن و دشمن تراش
بیست و دوم بهمن روز ماست روزي كه چند تن از ما با او خواهيم رفت روزي كه خون گرم وجوان مان بر سنگفرش هاي غول مهربان تهران ريخته خواهد شد روزي كه ارمان مان آزادي برجاي و استوار به پيش خواهد رفت
نمي دانم آن روز به خانه برخواهم گشت يا در زمان خواهم ماند به همين صورت نمي دانم طعم گلوله را در مغز و در قلب ودر.... و
باز نمي دانم هنگامي كه ماشين از روي آدمي رد مي شود درد تا چه حد است همانطور كه همانند همه نمي دانم دم آخر چگونه دمي است
اما من اگر به خانه برگشتم اين را فراموش نمي كنم كه خواهان اجراي عدالت در مورد قاتلان همراهانم باشم

Saturday, February 6, 2010

غول مهربان تهران

به جفتی دل پذیر می مانی که پس از حسرت سالیان بدان دست یافته باشم
حالا تمام بدن ات را لمس می کنم . می بوسم ومی بویم
و به هر جایت که مشغول می شوم همزمان هوس جای دیگری از پیکرت به سراغ ام می آید
تهران ِ این روزها با تو ام

Thursday, February 4, 2010

دین نامبین

در اين اجتماع از هم گسيخته كه در پي هر آشوب كسان نه در پي انند كه چه بايد بكنيم بلكه در پي انند كه چه بايد بكنم
به باور من تنها اجاقي كه شرري از آن بر مي خيزد اجاق بريدگان از اسلام است اين گروه كه بيش از هر انسان زنده اي گوشت وروح اش با شلاق اين دين اشنا بوده است در نشان دادن پليدي ها و كجروي هاي دين نامبين اسلام توانا است .اما آنگاه كه پاي جاي گزيني به جاي اين آيين مي آيد در مي ماند ( بگذار بگويم در مي مانيم ) اين نه ناتواني امروزمان است كه ناتواني ما در قرنهاي درازي است كه با اسلام درگير بوده ايم

Monday, February 1, 2010

گروه تبه کار

گروه تبه کار
خرافات را فراگیر کردند
ناممکن را از ممکن تمیز ندادند
به جاي درمان زخم بندی کردند
در برانداختن نمایندگان مردم به نابکارترین روش ها حتی ترور وکشتار دست یازیدند با این همه دو قورت ونیمی طلبکارند

Friday, January 29, 2010

بیگانه

در دست يافتن به ان قوم سستي مكنيد . اگرشما آزار مي بينيد ، آنان نيز چون شما آزار مي بينند ، ولي شما از خداوند چيزي را اميد داريد كه آنان اميد ندارند. نساء 104
سيماي جمهوري اسلامي سركرده جمهوري اسلامي را نشان مي دهد كه مثل خرس تير خورده به خود مي پيچد و راهي نمي يابد جزاينكه علوم انساني را منشاء مصيبتي ببيند كه بر او نازل شده است.
جمهوري اسلامي ازچيزي مي خورد كه مانند بادبي نام ونشان است ضربه مي زند اما ضربه نمي خورد . فرود مي آيد اما زمين گير نمي شود من نام اش را مي گذارم هيولا
سالهاي جنگ بود كه اين هيولا خودش را از طريق راديوي جمهوري اسلامي نشان داد
اواز زبان يك زن گفت الگوي من اوشين است نه فاطمه زهرا
به مردم عصر قاجار می توانستند بگویند اجنبي- بيگانه- موجودي است عجيب با خورد وخوراكي غريب و باور هايي تباهي زا همه اين سخنان براي ذهن ترس خورده و عقل اوهام زاي آن مردم نه تنها مهمل نبود بلكه مشفقانه و دلسوزانه مي نمود.
اكنون اما چه مي توانند بكنند با ما مردمي كه در تلوزيون خودشان هم بت پرستان چين و كره و ژاپن و هند را ديده ايم و دريافته ايم كه آنها نيز از خود وزندگي چيزي را اميد دارند كه ما.
مي بينيم ودرك مي كنيم زندگي بيگانه آزادي اش كشور داري اش برابري هايش و آرزوهايش را
و از او مي آموزيم چرا كه ديگر بيگانه بيگانه نيست موجودي است گاهي متفاوت با ما اما هيچگاه دشمن ما نيست اگر دشمني در جهان باشد در درون همه ماست ما وبيگانه

Monday, January 4, 2010

چرا دست به کتک ما خوب شده است؟

جدای از وبلاگ ها ، اینترنت را که بگردی پر است از اظهارنظرهای کسانی که یا دستی در کار ندارند ویا اگر در کارند کارشان همین نوشتن است و تطبیق و مقایسه اوضاع جاری با وضعیت های مشابه آن در جا های دیگر دنیا
برای نمونه یکی در بی بی سی مینویسد:
( به نظر می رسد نقطه ای که جامعه ایران اکنون در آن ایستاده، نقطه ای تعیین کننده است که انتخابی حساس را اجتناب ناپذیر می کند؛ در روزها و هفته های آینده معلوم خواهد شد که آیا این جامعه خوی زنانه خود را به رسمیت می شناسد، یا خوی مردانه آن، بر هر دو سوی مناقشه غلبه می کند. ) 1
گرایش به سامان رساندن امور با آرامش در هر انسانی است هیچ آدم سالمی را نمی توان پیدا کرد که نخواهد بدون درگیری و زد و خورد زندگی شخصی و همگانی خود را به پیش ببرد اگر نشد تلاش می کند که با کمترین هزینه این کار را انجام بدهد در این روند گاه پیش می آید که نبرد بر سر حیاتی ترین خواسته های انسانی است و خشونت اجتناب ناپذیر می شود. حالا یک بار دیگر بروید ونوشته بالا را بخوانید واگر دریافتید که چرا باید خشونت ورزی را خوی مردان دانست و عدم خشونت را خوی زنان ما را هم بی نسیب مگذارید
سالخورده ای چنین می گوید :
( ببينيد ما بايد خواسته های مان را بر اساس توان مان مرحله بندی کنيم. اگر ما با آقای خامنه ای و رهبری کشور مسئله داريم، سوال داريم، اعتراض داريم ـ که خيلی هم داريم ـ اما مصلحت ما در اين نيست که پای آقای خامنه ای را به ميان کشيده و شعار عليه رهبر بدهيم.) 2
این شوم کردار آیا نخوانده است که :
( يکی از روش هايی که بنا به تجربه تاريخی فرايند فروريزی حمايت اجتماعی و روند فرسايشی ناشی از آن را به معنايی که گفتيم، پر شتاب می کند تحديد آماج فعاليت های اپوزيسيون است به اين معنی که اگر هسته قدرت، هدف اين فعاليت ها باشد و بار همه مسئوليت ها بر عهده آن گذاشته شود، هسته ها يا لايه های پيرامونی قدرت امکان جابجايی بيشتری پيدا می کنند و احتمال همکاری آنها با اپوزيسيون افزايش می يابد. بنا بر تجربه تاريخی، نقش نيروها و گروه های پيرامونی هسته قدرت در موارد گذار آرام، چشمگير بوده است. ) 3
نه نخوانده است ، او برج آج نشینی است که فتوحات نکرده اش را به رخ ما می کشد . این نادر شاه دهلی ندیده تنها بلد است بگوید که :
( در واقع مردم بايد خويشتن داری کنند. اين درک ما و تجربه ما از مبارزات سياسی در اين جامعه است و از مردم ايران اين تقاضا را داريم. حال چقدر اين توصيه ما را بپذيرند و عمل کنند ) 4
تجربه ما ؟
یک عمر کار اشتباه انجام دادن مساوی است با کوله بار ی از تجارب اشتباه
مبارزات سیاسی ؟
مثلا چه مبارزه سیاسی ای کرده ای ؟ یک عمر دور خودت چرخیده ای یک چند مناسب بی ارتباط به رشته تحصیلی ات را اشغال کرده ای حالا هم راهنمایی ات 180 درجه با حرف و خواسته متخصص این حوزه فرق دارد .
اما آنان که در خیابان ها کتک می خورند ، تحقیر می شوند وبه استقبال مرگ می روند اوضاع را چگونه میبینند . برخی از آنها وبلاگ دارند و نوشته هایشان در وبلاگ هایشان اوضاع را از چشم ، دل و مغز ایشان بازگو می کند .
این وبلاگ نویسان با من که سیاوش توانا نویسنده این نوشته ام یک تشابه و دو تفاوت اساسی دارند.
تشابه من با ایشان در این است که همه مان در بخشی از خیابان های تهران در کاریم گیرم با خواسته های متفاوت.
و تفاوت مان اینکه :
1 . من که سیاوش توانایم نامی هستم به طور کامل نا آشنا اما وبلاگ نویسی که مدت هاست می نویسد به احتمال بسیار تا کنون سر نخ های زیادی به دست ماموران و خفیه نویسان اوباش حاکم داده است و می تواند احتمال بدهد اگر گماشتگان ولایت فقیه بخواهند او را پیدا کنند با همان سرنخ ها کار شان راه خواهد افتاد. پس محتاط تر از من از کرده هایش می گوید و خواهد گفت.
2 . آنها نویسنده اند علاقه شان ودریچه ای که از آن به جهان نگاه می کنند همین نویسندگی است. اما من نه تنها نویسنده نیستم درست بر عکس یک کنشگر سیاسی و اجتماعی ام تفاوت دید من با وبلاگ نویسان در این است که من به تظاهرات میروم ونگاه میکنم که ببینم نقطه قوت ولایت مداران کجاست و چگونه می توان بر آن فایق شد مثلا دنبال راهی برای سرنگون کردن موتور سیکلت نیروی انتظامی میگردم
و او در تظاهرات که هست بیشتر بیننده است و به دنبال این است که چگونه وبا چه جمله ای این لحظه را برای خواننده نوشته های خود بیان کند .
به دلیل همین تفاوت ها است که من با همه بی پشتوانگی ام در نویسندگی رنج نویسندگی را بر خود هموار میکنم و در پوستین شیر میروم .
اما پس از مقدمه :
نخستین روز هایی که مردم به خیابان امدند روز های مناظرهای انتخاباتی بود هر گاه که موسوی یا کروبی با احمدی نژاد مناظره داشتند بخشهایی از پایتخت صحنه راهپیمایی مردم می شد سوای از آن در چندین نوبت نیز فعالان ستاد های موسوی وکروبی در میان روز اقدام به راهپیمایی کردند در همین راهپیمایی ها بود که مردم شعاری دادند که امروز صدق گفتارشان پیداست
شعار ( اگر تقلب بشه ایران قیامت میشه )
در این راهپیمایی ها نه آرزوی مرگ کسی بیان می شد ونه خاستی جز پیروزی کاندیدای مورد حمایت راهپیمایان بیان می شد
نیرو های مسلح نیز با لباس های متعارف شان و و معمولا با فاصله از عقب راه پیمایان می آمدند . آن چیزیهایی که در این راهپیمایی ها با خلق وخوی جمهوری اسلامی تعارض داشت . یک مخلوط بودن زن ومرد با هم ودیگری شوخ طبعی وطنز ما بود . برای نمونه در شبی که کروبی با احمدی نژاد مناظره کرد جمعیتی ظاهرا از امیر آبد به سمت وزارت کشور راه افتاد ( من در تقاطع فاطمی کارگر به جمعیت رسیدم ) به مقابل هتل لاله که رسیدیم رو به ساکنان هتل لاله با سوت ودست گفتیم ( توریست با غیرت حمایت حمایت )
پس از این ، انتخابات بود که به این دلیل انکه در آن شرکت نکردم خبری از چند وچون آنروز ندارم.
و سپس تقلب بود
فردای شبی که نتیجه انتخابات اعلام شد من تمام روز را برای انجام امور کاری خود در جنوب شهر بودم گویی خاک مرده به سر و روی مردم پاشیده اند درست تر بگوییم مردم مانند عزیز، از دست داده ای بودند که لحظه کوتاهی پیشتر از این خبر را شنیده باشد و نداند در این لحظه با خود و زندگی خود چه باید بکند .
تنها خبری که چندین بار دهان به دهان گشت این بود که تبریز شلوغ شده است.
و روزهای پس از آن : فیلم هایی که در اینترنت پخش شده است به خوبی گویای وضعیت است تنها چیزی که من می توانم به آن بیفزایم اینکه به موازات موتورسیکلت هایی که در نقش پیک برای راهپیمایان ظاهر می شدند موتور سیکلت هایی از نیرو های هوادار رژیم با پرچم جمهوری اسلامی از کنار جمعیت رد می شدند و ملت نیز تنها عکس العمل شان به شعار های آنها پشت کردن وسکوت بود درگیری های پراکنده ای نیز صورت گرفت که بیشتر توسط نیروهای بسیج ایجاد می شد و پلیس در آن نقشی نداشت .
پس از فرمان خامنه ای برای تمکین از او ، دروغ های او وسپس تهدید مردم که بساط شان را جمع کنند و همه آنچه که همه شنیدیم رویداد ها شکل دیگری به خود گرفت . همین رویداد هاست که بنظر من تا کنون نه نویسندگان سایت ها توانسته اند به روند آن پی ببرند ونه وبلاگ نویسانی که در کارند . من آنچه را که در این روزها به خوبی بیان شد تکرار نمی کنم تنها می پردازم به آنچه که خوب بیان نشده است ابتدا آن را به صورت پرسش بیان میکنم سپس پاسخ را می آورم.
چرا در تظاهرات پیش از عاشورا مردم آرام تر بودند؟
پس از آنکه مردم نا باورانه هدف گلوله قرار گرفتند در بهت فرو رفتند اما کسی خودش را نباخت همه می دانستند که بیشمارند و این بشماری قدرت مان را به ما گوشزد می کرد .
ما هربار که به خیابان رفتیم آبدیده تر شدیم در اولین حمله های بسیج فهمیدیم که حضرات استادند در کت بسته به مقتل بردن و تا هوا را پس ببینند فلنگ را می بندند ودمب ولایت مدارشان را بر کت وکول میگذارند ویا علی مددی . باز دیدیم که لباس شخصی بودن اقایان به رغم همه مزایایی که برایشان دارد یک عیب بزرگ هم دارد وآن عدم مقاومت در برابر سنگ است.
بار دیگر که به خیابان آمدیم لباس شخصی دیگر عددی نبود و براحتی مهارش کردیم
سپس نوبت به نیروهایی رسید که سراپا با پلاستیک پوشیده شده بودند این ها هم نقطه ضعفی داشتند که یافتیم وآن دواندن شان است کافی است سد الا دویست قدم بدوانیشان انوقت برگرد و سنگبارانشان کن بدبخت ها با آن همه لباس و انرژی ای که به هدر داده اند چنان به هن وهون میفتند که بیا وببین بعد از ان که یکی دوتایشان را به چنگ اوردیم دوزاریمان افتاد که آقایان همچین هیکل پر وپیمانی هم ندارند و ان همه درشت هیکلی که ما می دیدیم در واقع پلاستیک محوری بوده است.
اما تا همین عاشورا یک مشکله به نظر لاینحل وجود داشت و آن موتور های غول پیکر بودند که هر نیرویی که کم میاورد اینها به میدان می امدند و جنگ را مغلوبه میکردند روغن مالی خیابان ها راه حل اینها بود اما مگر می شود این همه خیابان را روغن مالی کرد ؟ واین بود تا عاشورا
در عاشورا بود که نمی دانم کدام شیر پاک خورده ای راه حل را کشف کرد راه حل چیست ؟
دو طرف خیابن بایستیم بعد موتور سوارها که امدند جلودارهایشان را هدف هم زمان سنگ بگیریم اولی که افتاد باقی به ان برخورد میکنند و ما هم بلافاصله به همان موتور سوارها حمله میکنیم اینطور است که هم موتوری ها بی مصرف می شوند هم آنهایی که عقب اینها می آیند از ترس فراری می شوند.
اولین موتور ی هایی که سرنگون کردیم با ترس ولرز به طرف شان رفتیم اما به آنها که رسیدیم دیدیم بیچاره ها موتورشان که نباشد به سبب خستگی ناشی از کنترل موتور غول پیکر و اینکه لباس شان برای موتور سواری مناسب است نه کار دیگر، دارند غالب تهی میکنند.
آیا از این خشن تر هم می توانیم بشویم ؟
جنوب شهر دارد به تظاهرات می پیوندد و این یعنی :
مواجه شدن جمهوری اسلامی با بخشی از مردم که به طور طبیعی گروهی زندگی میکنند ( عموما اهالی یک مجتمع مسکونی خویشاوند اند ) پس یکی شان اگر به مخاطره بیفتد باقی به کمکش می شتابند .
محل درگیری تنگ تر و جای مانور برای عناصر خارجی کمتر می شود
نیرو های وفادار به نظام عموما در این مناطق شناخته شده اند و جرات رویا رویی با کسانی که می شناسندشان را ندارند
در هر محله یکی دوتا معلم درگیری فیزیکی وجود دارد
ما از کجا می دانستیم و میدانیم که بیشماریم؟
پس از هر تظاهرات که به خانه می آییم بدون آنکه غباره راه را بشوییم بلافاصله به رسانه نگاه می کنیم این رسانه اینترنت است یا ماهواره و گوشه گوشه شهر را میبینم در ذهنمان این تکه پاره ها را به هم میچسبانیم و عظمت بی پایان مان را در می یابیم.
چرا جمهوری اسلامی چنین خبطی کرد؟
جمهوری اسلامی نمی دانست که دیگر انحصار رسانه ای ندارد فکر میکرد که نهایت اش عده ای به خیابان میریزند و او هم تعدادی را میکشد یک مشت دروغ هم می گوید وتمام . غافل بود که :
گوشی موبایل دوربین فیلم برداری دارد
اینترنت وجود دارد
و ماهواره هست
واین مثلث می تواند بر انحصار او بر رسانه پایان دهد.
جمهوری اسلامی با وضعیتی روبرو شده است که در کتابهای آموزشی ونسخه های سرکوب وزارت اطلاعات راه حلی برای آن نیست. اینست که میبینیم امروز که من در تاریخ دوازده دی ماه این نوشته را آماده میکنم تلویزیون جمهوری اسلامی سراسیمه حتی شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و خامنه ای را در تلویزیون نشان میدهد .صدا و سیمای تظاهرات کنندگانی را پخش می کند که می گویند مرگ بر اصل ولایت فقیه ، حسین حسین شعارشه تجاوز افتخارشه
سراسیمه شده اند و دارند تلاش میکنند میزان خطر را به هواداران کم حس تر خود گوشزد کنند اما کار دیگری هم دارند انجام میدهند وان با خبر کردن همه مردم ایران است از خرابی اوضاع وقدرت ما که مخالف جمهوری اسلامی هستیم
چرا ما اینقدر شجاعیم ؟
چریکی بود زیر و زرنگ و دانا او زمانی گفت که یک مبارز هیچ کاری که نتواند بکند می تواند کنج خانه بنشیند ویک مبارز پرورش بدهد . پدر ومادر های ما همین کار را کردند انها کنج خانه سر خیابان در محل کار جان کندند توهین شنیدند له شدند اما با این همه زنجیری را پاره کردند . آن زنجیر، زنجیر پدر سالاری بود . آنها خانواده را در این سرزمین معنایی تازه دادند آن را جایی کردند محل زندگی برابرها . پیش از آنها سلطان بر سر وزیر اعظم می کوبید وزیر بر سر خوانین ، خوانین بر سر رعیت و رعیت به خانه می رفت وبر سر عیال واولاد اما نسلی از رعیت ها که پدر ومادر ما بودند توهین شنیدند ودیدند اما توهین نکردند اگر کسی می خواهد بداند که چرا ما اینقدر شجاعیم باید ابتدا بداند که پدر ومادرهایمان چرا این اندازه مقاوم بوده اند وپی گیر کارشان
خواسته من از نوشتن انچه که تو خواننده این نوشته خواندی گشودن دریچه ای بود ه است به جهان امثال خودم بی زبان هایی که ابزار بیان نداریم و اگر داریم همچون همین متن ناقص است . باشد که پریشانی این متن را به عوض دید تازه ای که دارد بر من ببخشایی.


- 1http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/12/091228_op_ir88_violence.shtml
- 2http://news.gooya.com/politics/archives/2009/12/098258.php
- 3http://www.radiofarda.com/content/o2_bashiriyeh_iran_post_election/1895485.html
- 4http://news.gooya.com/politics/archives/2009/12/098258.php