Friday, January 29, 2010

بیگانه

در دست يافتن به ان قوم سستي مكنيد . اگرشما آزار مي بينيد ، آنان نيز چون شما آزار مي بينند ، ولي شما از خداوند چيزي را اميد داريد كه آنان اميد ندارند. نساء 104
سيماي جمهوري اسلامي سركرده جمهوري اسلامي را نشان مي دهد كه مثل خرس تير خورده به خود مي پيچد و راهي نمي يابد جزاينكه علوم انساني را منشاء مصيبتي ببيند كه بر او نازل شده است.
جمهوري اسلامي ازچيزي مي خورد كه مانند بادبي نام ونشان است ضربه مي زند اما ضربه نمي خورد . فرود مي آيد اما زمين گير نمي شود من نام اش را مي گذارم هيولا
سالهاي جنگ بود كه اين هيولا خودش را از طريق راديوي جمهوري اسلامي نشان داد
اواز زبان يك زن گفت الگوي من اوشين است نه فاطمه زهرا
به مردم عصر قاجار می توانستند بگویند اجنبي- بيگانه- موجودي است عجيب با خورد وخوراكي غريب و باور هايي تباهي زا همه اين سخنان براي ذهن ترس خورده و عقل اوهام زاي آن مردم نه تنها مهمل نبود بلكه مشفقانه و دلسوزانه مي نمود.
اكنون اما چه مي توانند بكنند با ما مردمي كه در تلوزيون خودشان هم بت پرستان چين و كره و ژاپن و هند را ديده ايم و دريافته ايم كه آنها نيز از خود وزندگي چيزي را اميد دارند كه ما.
مي بينيم ودرك مي كنيم زندگي بيگانه آزادي اش كشور داري اش برابري هايش و آرزوهايش را
و از او مي آموزيم چرا كه ديگر بيگانه بيگانه نيست موجودي است گاهي متفاوت با ما اما هيچگاه دشمن ما نيست اگر دشمني در جهان باشد در درون همه ماست ما وبيگانه

Monday, January 4, 2010

چرا دست به کتک ما خوب شده است؟

جدای از وبلاگ ها ، اینترنت را که بگردی پر است از اظهارنظرهای کسانی که یا دستی در کار ندارند ویا اگر در کارند کارشان همین نوشتن است و تطبیق و مقایسه اوضاع جاری با وضعیت های مشابه آن در جا های دیگر دنیا
برای نمونه یکی در بی بی سی مینویسد:
( به نظر می رسد نقطه ای که جامعه ایران اکنون در آن ایستاده، نقطه ای تعیین کننده است که انتخابی حساس را اجتناب ناپذیر می کند؛ در روزها و هفته های آینده معلوم خواهد شد که آیا این جامعه خوی زنانه خود را به رسمیت می شناسد، یا خوی مردانه آن، بر هر دو سوی مناقشه غلبه می کند. ) 1
گرایش به سامان رساندن امور با آرامش در هر انسانی است هیچ آدم سالمی را نمی توان پیدا کرد که نخواهد بدون درگیری و زد و خورد زندگی شخصی و همگانی خود را به پیش ببرد اگر نشد تلاش می کند که با کمترین هزینه این کار را انجام بدهد در این روند گاه پیش می آید که نبرد بر سر حیاتی ترین خواسته های انسانی است و خشونت اجتناب ناپذیر می شود. حالا یک بار دیگر بروید ونوشته بالا را بخوانید واگر دریافتید که چرا باید خشونت ورزی را خوی مردان دانست و عدم خشونت را خوی زنان ما را هم بی نسیب مگذارید
سالخورده ای چنین می گوید :
( ببينيد ما بايد خواسته های مان را بر اساس توان مان مرحله بندی کنيم. اگر ما با آقای خامنه ای و رهبری کشور مسئله داريم، سوال داريم، اعتراض داريم ـ که خيلی هم داريم ـ اما مصلحت ما در اين نيست که پای آقای خامنه ای را به ميان کشيده و شعار عليه رهبر بدهيم.) 2
این شوم کردار آیا نخوانده است که :
( يکی از روش هايی که بنا به تجربه تاريخی فرايند فروريزی حمايت اجتماعی و روند فرسايشی ناشی از آن را به معنايی که گفتيم، پر شتاب می کند تحديد آماج فعاليت های اپوزيسيون است به اين معنی که اگر هسته قدرت، هدف اين فعاليت ها باشد و بار همه مسئوليت ها بر عهده آن گذاشته شود، هسته ها يا لايه های پيرامونی قدرت امکان جابجايی بيشتری پيدا می کنند و احتمال همکاری آنها با اپوزيسيون افزايش می يابد. بنا بر تجربه تاريخی، نقش نيروها و گروه های پيرامونی هسته قدرت در موارد گذار آرام، چشمگير بوده است. ) 3
نه نخوانده است ، او برج آج نشینی است که فتوحات نکرده اش را به رخ ما می کشد . این نادر شاه دهلی ندیده تنها بلد است بگوید که :
( در واقع مردم بايد خويشتن داری کنند. اين درک ما و تجربه ما از مبارزات سياسی در اين جامعه است و از مردم ايران اين تقاضا را داريم. حال چقدر اين توصيه ما را بپذيرند و عمل کنند ) 4
تجربه ما ؟
یک عمر کار اشتباه انجام دادن مساوی است با کوله بار ی از تجارب اشتباه
مبارزات سیاسی ؟
مثلا چه مبارزه سیاسی ای کرده ای ؟ یک عمر دور خودت چرخیده ای یک چند مناسب بی ارتباط به رشته تحصیلی ات را اشغال کرده ای حالا هم راهنمایی ات 180 درجه با حرف و خواسته متخصص این حوزه فرق دارد .
اما آنان که در خیابان ها کتک می خورند ، تحقیر می شوند وبه استقبال مرگ می روند اوضاع را چگونه میبینند . برخی از آنها وبلاگ دارند و نوشته هایشان در وبلاگ هایشان اوضاع را از چشم ، دل و مغز ایشان بازگو می کند .
این وبلاگ نویسان با من که سیاوش توانا نویسنده این نوشته ام یک تشابه و دو تفاوت اساسی دارند.
تشابه من با ایشان در این است که همه مان در بخشی از خیابان های تهران در کاریم گیرم با خواسته های متفاوت.
و تفاوت مان اینکه :
1 . من که سیاوش توانایم نامی هستم به طور کامل نا آشنا اما وبلاگ نویسی که مدت هاست می نویسد به احتمال بسیار تا کنون سر نخ های زیادی به دست ماموران و خفیه نویسان اوباش حاکم داده است و می تواند احتمال بدهد اگر گماشتگان ولایت فقیه بخواهند او را پیدا کنند با همان سرنخ ها کار شان راه خواهد افتاد. پس محتاط تر از من از کرده هایش می گوید و خواهد گفت.
2 . آنها نویسنده اند علاقه شان ودریچه ای که از آن به جهان نگاه می کنند همین نویسندگی است. اما من نه تنها نویسنده نیستم درست بر عکس یک کنشگر سیاسی و اجتماعی ام تفاوت دید من با وبلاگ نویسان در این است که من به تظاهرات میروم ونگاه میکنم که ببینم نقطه قوت ولایت مداران کجاست و چگونه می توان بر آن فایق شد مثلا دنبال راهی برای سرنگون کردن موتور سیکلت نیروی انتظامی میگردم
و او در تظاهرات که هست بیشتر بیننده است و به دنبال این است که چگونه وبا چه جمله ای این لحظه را برای خواننده نوشته های خود بیان کند .
به دلیل همین تفاوت ها است که من با همه بی پشتوانگی ام در نویسندگی رنج نویسندگی را بر خود هموار میکنم و در پوستین شیر میروم .
اما پس از مقدمه :
نخستین روز هایی که مردم به خیابان امدند روز های مناظرهای انتخاباتی بود هر گاه که موسوی یا کروبی با احمدی نژاد مناظره داشتند بخشهایی از پایتخت صحنه راهپیمایی مردم می شد سوای از آن در چندین نوبت نیز فعالان ستاد های موسوی وکروبی در میان روز اقدام به راهپیمایی کردند در همین راهپیمایی ها بود که مردم شعاری دادند که امروز صدق گفتارشان پیداست
شعار ( اگر تقلب بشه ایران قیامت میشه )
در این راهپیمایی ها نه آرزوی مرگ کسی بیان می شد ونه خاستی جز پیروزی کاندیدای مورد حمایت راهپیمایان بیان می شد
نیرو های مسلح نیز با لباس های متعارف شان و و معمولا با فاصله از عقب راه پیمایان می آمدند . آن چیزیهایی که در این راهپیمایی ها با خلق وخوی جمهوری اسلامی تعارض داشت . یک مخلوط بودن زن ومرد با هم ودیگری شوخ طبعی وطنز ما بود . برای نمونه در شبی که کروبی با احمدی نژاد مناظره کرد جمعیتی ظاهرا از امیر آبد به سمت وزارت کشور راه افتاد ( من در تقاطع فاطمی کارگر به جمعیت رسیدم ) به مقابل هتل لاله که رسیدیم رو به ساکنان هتل لاله با سوت ودست گفتیم ( توریست با غیرت حمایت حمایت )
پس از این ، انتخابات بود که به این دلیل انکه در آن شرکت نکردم خبری از چند وچون آنروز ندارم.
و سپس تقلب بود
فردای شبی که نتیجه انتخابات اعلام شد من تمام روز را برای انجام امور کاری خود در جنوب شهر بودم گویی خاک مرده به سر و روی مردم پاشیده اند درست تر بگوییم مردم مانند عزیز، از دست داده ای بودند که لحظه کوتاهی پیشتر از این خبر را شنیده باشد و نداند در این لحظه با خود و زندگی خود چه باید بکند .
تنها خبری که چندین بار دهان به دهان گشت این بود که تبریز شلوغ شده است.
و روزهای پس از آن : فیلم هایی که در اینترنت پخش شده است به خوبی گویای وضعیت است تنها چیزی که من می توانم به آن بیفزایم اینکه به موازات موتورسیکلت هایی که در نقش پیک برای راهپیمایان ظاهر می شدند موتور سیکلت هایی از نیرو های هوادار رژیم با پرچم جمهوری اسلامی از کنار جمعیت رد می شدند و ملت نیز تنها عکس العمل شان به شعار های آنها پشت کردن وسکوت بود درگیری های پراکنده ای نیز صورت گرفت که بیشتر توسط نیروهای بسیج ایجاد می شد و پلیس در آن نقشی نداشت .
پس از فرمان خامنه ای برای تمکین از او ، دروغ های او وسپس تهدید مردم که بساط شان را جمع کنند و همه آنچه که همه شنیدیم رویداد ها شکل دیگری به خود گرفت . همین رویداد هاست که بنظر من تا کنون نه نویسندگان سایت ها توانسته اند به روند آن پی ببرند ونه وبلاگ نویسانی که در کارند . من آنچه را که در این روزها به خوبی بیان شد تکرار نمی کنم تنها می پردازم به آنچه که خوب بیان نشده است ابتدا آن را به صورت پرسش بیان میکنم سپس پاسخ را می آورم.
چرا در تظاهرات پیش از عاشورا مردم آرام تر بودند؟
پس از آنکه مردم نا باورانه هدف گلوله قرار گرفتند در بهت فرو رفتند اما کسی خودش را نباخت همه می دانستند که بیشمارند و این بشماری قدرت مان را به ما گوشزد می کرد .
ما هربار که به خیابان رفتیم آبدیده تر شدیم در اولین حمله های بسیج فهمیدیم که حضرات استادند در کت بسته به مقتل بردن و تا هوا را پس ببینند فلنگ را می بندند ودمب ولایت مدارشان را بر کت وکول میگذارند ویا علی مددی . باز دیدیم که لباس شخصی بودن اقایان به رغم همه مزایایی که برایشان دارد یک عیب بزرگ هم دارد وآن عدم مقاومت در برابر سنگ است.
بار دیگر که به خیابان آمدیم لباس شخصی دیگر عددی نبود و براحتی مهارش کردیم
سپس نوبت به نیروهایی رسید که سراپا با پلاستیک پوشیده شده بودند این ها هم نقطه ضعفی داشتند که یافتیم وآن دواندن شان است کافی است سد الا دویست قدم بدوانیشان انوقت برگرد و سنگبارانشان کن بدبخت ها با آن همه لباس و انرژی ای که به هدر داده اند چنان به هن وهون میفتند که بیا وببین بعد از ان که یکی دوتایشان را به چنگ اوردیم دوزاریمان افتاد که آقایان همچین هیکل پر وپیمانی هم ندارند و ان همه درشت هیکلی که ما می دیدیم در واقع پلاستیک محوری بوده است.
اما تا همین عاشورا یک مشکله به نظر لاینحل وجود داشت و آن موتور های غول پیکر بودند که هر نیرویی که کم میاورد اینها به میدان می امدند و جنگ را مغلوبه میکردند روغن مالی خیابان ها راه حل اینها بود اما مگر می شود این همه خیابان را روغن مالی کرد ؟ واین بود تا عاشورا
در عاشورا بود که نمی دانم کدام شیر پاک خورده ای راه حل را کشف کرد راه حل چیست ؟
دو طرف خیابن بایستیم بعد موتور سوارها که امدند جلودارهایشان را هدف هم زمان سنگ بگیریم اولی که افتاد باقی به ان برخورد میکنند و ما هم بلافاصله به همان موتور سوارها حمله میکنیم اینطور است که هم موتوری ها بی مصرف می شوند هم آنهایی که عقب اینها می آیند از ترس فراری می شوند.
اولین موتور ی هایی که سرنگون کردیم با ترس ولرز به طرف شان رفتیم اما به آنها که رسیدیم دیدیم بیچاره ها موتورشان که نباشد به سبب خستگی ناشی از کنترل موتور غول پیکر و اینکه لباس شان برای موتور سواری مناسب است نه کار دیگر، دارند غالب تهی میکنند.
آیا از این خشن تر هم می توانیم بشویم ؟
جنوب شهر دارد به تظاهرات می پیوندد و این یعنی :
مواجه شدن جمهوری اسلامی با بخشی از مردم که به طور طبیعی گروهی زندگی میکنند ( عموما اهالی یک مجتمع مسکونی خویشاوند اند ) پس یکی شان اگر به مخاطره بیفتد باقی به کمکش می شتابند .
محل درگیری تنگ تر و جای مانور برای عناصر خارجی کمتر می شود
نیرو های وفادار به نظام عموما در این مناطق شناخته شده اند و جرات رویا رویی با کسانی که می شناسندشان را ندارند
در هر محله یکی دوتا معلم درگیری فیزیکی وجود دارد
ما از کجا می دانستیم و میدانیم که بیشماریم؟
پس از هر تظاهرات که به خانه می آییم بدون آنکه غباره راه را بشوییم بلافاصله به رسانه نگاه می کنیم این رسانه اینترنت است یا ماهواره و گوشه گوشه شهر را میبینم در ذهنمان این تکه پاره ها را به هم میچسبانیم و عظمت بی پایان مان را در می یابیم.
چرا جمهوری اسلامی چنین خبطی کرد؟
جمهوری اسلامی نمی دانست که دیگر انحصار رسانه ای ندارد فکر میکرد که نهایت اش عده ای به خیابان میریزند و او هم تعدادی را میکشد یک مشت دروغ هم می گوید وتمام . غافل بود که :
گوشی موبایل دوربین فیلم برداری دارد
اینترنت وجود دارد
و ماهواره هست
واین مثلث می تواند بر انحصار او بر رسانه پایان دهد.
جمهوری اسلامی با وضعیتی روبرو شده است که در کتابهای آموزشی ونسخه های سرکوب وزارت اطلاعات راه حلی برای آن نیست. اینست که میبینیم امروز که من در تاریخ دوازده دی ماه این نوشته را آماده میکنم تلویزیون جمهوری اسلامی سراسیمه حتی شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و خامنه ای را در تلویزیون نشان میدهد .صدا و سیمای تظاهرات کنندگانی را پخش می کند که می گویند مرگ بر اصل ولایت فقیه ، حسین حسین شعارشه تجاوز افتخارشه
سراسیمه شده اند و دارند تلاش میکنند میزان خطر را به هواداران کم حس تر خود گوشزد کنند اما کار دیگری هم دارند انجام میدهند وان با خبر کردن همه مردم ایران است از خرابی اوضاع وقدرت ما که مخالف جمهوری اسلامی هستیم
چرا ما اینقدر شجاعیم ؟
چریکی بود زیر و زرنگ و دانا او زمانی گفت که یک مبارز هیچ کاری که نتواند بکند می تواند کنج خانه بنشیند ویک مبارز پرورش بدهد . پدر ومادر های ما همین کار را کردند انها کنج خانه سر خیابان در محل کار جان کندند توهین شنیدند له شدند اما با این همه زنجیری را پاره کردند . آن زنجیر، زنجیر پدر سالاری بود . آنها خانواده را در این سرزمین معنایی تازه دادند آن را جایی کردند محل زندگی برابرها . پیش از آنها سلطان بر سر وزیر اعظم می کوبید وزیر بر سر خوانین ، خوانین بر سر رعیت و رعیت به خانه می رفت وبر سر عیال واولاد اما نسلی از رعیت ها که پدر ومادر ما بودند توهین شنیدند ودیدند اما توهین نکردند اگر کسی می خواهد بداند که چرا ما اینقدر شجاعیم باید ابتدا بداند که پدر ومادرهایمان چرا این اندازه مقاوم بوده اند وپی گیر کارشان
خواسته من از نوشتن انچه که تو خواننده این نوشته خواندی گشودن دریچه ای بود ه است به جهان امثال خودم بی زبان هایی که ابزار بیان نداریم و اگر داریم همچون همین متن ناقص است . باشد که پریشانی این متن را به عوض دید تازه ای که دارد بر من ببخشایی.


- 1http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/12/091228_op_ir88_violence.shtml
- 2http://news.gooya.com/politics/archives/2009/12/098258.php
- 3http://www.radiofarda.com/content/o2_bashiriyeh_iran_post_election/1895485.html
- 4http://news.gooya.com/politics/archives/2009/12/098258.php