Saturday, June 19, 2010

شير از پستان شير مي نوشد

شير از پستان شير مي نوشد

راستي از پستان راستي

درست به مانند حقارت كه سر در خيك حقارت مي كند

درست به مانند دروغ كه سر بر دامن دروغ مي نهد

شير سخن نمي گويد او دركار است

راستي سكوت مي كند وجود او دشمن كوب است

حقارت به هزار گونه فرياد ميزند ، بي وجود وجود را طالب است

دروغ پركلام است بايد بگويد تا باورش كنند

كلامي از تو بجا نمانده است تا بر در و ديوار اين شهر بكوبند

وچه خوب كه در كلام خودت اسير نشدي

حالا هر بار كه بخواهي ندا يي را به ياد بياوري

بايد اندسته از مردمان را به ياد بياوري

كه در كارند

كه وجود شان حتي ان زمان كه نيستند دشمن كوب است

امروز، آفتاب بر نيامده در ذهن من طلوع كردي

مردي بانوي من

يا مرگ در تو مرد

10- 1 -1389

5.15

No comments:

Post a Comment